هوالعشق
به نام آنکه بعد از خدا مرا خلق کرد
در طریق عشق بازی امن و آسایش براست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی*
مشو هم صحبت نامرد که کامت تلخ میگردد پشیمان میشود آن مرد که با نامرد میگردد*
تماشایی ترین تصویر دنیا میشوی گاهی دلم میپاشد از هم بس که زیبا میشوی گاهی*
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟ گفتم ای خواجه غافل هنری خوشتر از این؟*
بهشت عشق من در برگریز یادها گم شد مگر از جام "می" گیرم سراغ چشم یارم را*
نمی دانم چرا با این که هر شب بی قرارم ولی سر را به دامان خیالت میگذارم*
گفتم چگونه میکشی و زنده میکنی با یک نگاه کشت و دگر نگاه نکرد*
دل به شاگردی عشقش دادم یک زیان کردم و استاد شدم*
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ساعت
22:33 توسط یلدا| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |