هوالعشق

به نام آنکه بعد از خدا مرا خلق کرد

من بدون تو آواره اي هستم بي سرانجام ، اي كاش راه نجاتي براي رهايي از

وابستگيها مي آموختم. دلم پر از حرفهاي ناگفته و خاك خورده است. دلم پر از

زخمهاي دشنه ناجوانمردانه است. اي كاش كسي راز شعرهايم را ميفهميد.

كاش ميشد معشوقه اي يافت كه حرفهاي ناگفته و سنگين از اعماق وجودم را

سنگ صبوري بود. اي كاش چشمي بود تا راز چشمان بي فروغ و به غم

نشسته ام را ميفهميد. اي كاش ميشد نسيم دلنواز و روح انگيز عشق را تا

آخرين لحظه حيات در دل نگه داشت تا در آن لحظه هم عاشق باشم و بنويسم

و در آخرين برگ خداحافظي بنگارم...

عشق برايم يك عادت بود و يك حاجت          كه من از معبودم گرفتم و به محبوبم هديه كردم

نوشته شده در یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,ساعت 21:20 توسط یلدا| 2 نظر |

تو ميگفتي شايد عشق من يه عشق زودگذر باشه مثل يه سيل بياد بره

بخواد كه پر خطر باشه... ميگفتي كه احساس دلم برات غريب و مبهمه

اين همه عشق با يك نگاه واسه خودش يه عالمه

ميگفتي عشقي كه دارم مثل يه طوفان ميمونه زودگذره مياد ميره

خدا خودش خوب ميدونه

ميگفتي اين خواستن من شده مثل خواب و خيال روي سرت سبز ميشه همش علامت سوال

نوشته شده در جمعه 12 اسفند 1390برچسب:,ساعت 23:29 توسط یلدا| نظر بدهيد |

ميترسم از اون روزي كه ببازمت به روزگار تورو به اون خدا قسم هيچ وقت منو تنها نزار

قبل از تو تنهايي و غم سهم دلم بود يه وقت نخواي باز دوباره تنها بمونه دل من

وقتي كه چشمام تورو ديد وجودم از دنيا بريد پايبند چشماي تو شد به جز تو عشقي رو نديد

عشق تو شد بهانه اي براي زنده بودنم خون شد عشقت به رگام به تارو پود بدنم

شدي تموم زندگيم هوا براي نفسم اگه نباشي ميميرم اي كه تويي همه كسم

حتي فكر جداييم ميشكنه اين دل منو خدا نياره اون روزو نگيري دستاي منو

جدايي از تو واسه من مرگ و تداعي ميكنه

عشق تو اخه تو دلم داره خدايي ميكنه

 

نوشته شده در دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:,ساعت 21:40 توسط یلدا| يک نظر |


Power By: LoxBlog.Com